کورت دی کاترینا
شراب قرمز استیلا دی وینو کالسکه کاترینا در حومه فلورانس، جایی که ردیفهای طولانی تاکستانها در میان تپههای آفتابی گسترده شدهاند، سفر میکند. برخی از کشاورزان خوشههای غنی انگور را میچینند، در حالی که زنان و کودکان میوهها را در خمرههای بزرگ له میکنند و میخندند و آواز میخوانند. کاترینا به کالسکهچی میگوید که بایستد و عطرسازش از کالسکه پیاده میشود، که شراب بنفشی را که از خمرهها میریزد در یک آمپول شیشهای کوچک جمع میکند. عطرساز آن را به کاترینا میدهد، اما کاترینا به جای نوشیدن، آن را بو میکند و دو قطره از آن را روی مچ دستش میریزد.